narsis75

اینجا نارسیس 75 منم نرگسم خوش اومدیدحتتتتتتتما به آرشیو سر بزنید

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی 

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من نا بگویمت

اندوه چیست؟عشق کدامست؟غم کجاست؟

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم آنچنان که اگر بینمت به کام

خواهم کگه جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی و آرام و روشنی

من چون کبوتری که پرم از هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم

با اشک شرم بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توئم بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی بیشتر بتاب

*********

منو ببخش اگه میخوام فقط باشی مال خودم

ببخش اگه کمم ولی زیادی عاشقت شدم

********

راه میروم و پشت سرم را نگاه میکنم

دیوانه نیستم

خنجر از پشت خورده ام

********

برگرد

نه اینکه دلم برایت تنگ شده باشد ...... نه........

خنجرت جامانده

نمیگذارد تکیه بدهم

*********

نوشته شده در دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:,ساعت 18:57 توسط narges| |

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و غوغا به پا نکن

من در کنار توئم اگر چشم وا کنی

خود را اسیر پیچ  خم جاده ها نکن

بگذار شهر سرخوش زیبایی ات شود

تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن

امشب برای ماندنمان استخاره کن

اما به آیه های بدش اعتنا نکن

***********

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست

قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست

آسمانی!تو درآن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافیست

من همین قدر که در حال و هوایت یک شب

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا ,خوب ترینم,کافیست

**********

 

نوشته شده در شنبه 26 بهمن 1392برچسب:,ساعت 18:49 توسط narges| |

عاصی شدم بریده ام از اینهمه عذاب

از گریه های هر شبه ام روی  رختخواب

ده سال میشود که برایم غریبه ای

ده سال میشود که خرابم فقط خراب

شاید تو هم شبیه دلم درد میکشی

شاید تو هم همیشه خودت را زدی به خواب

ازمن چه دیده ای که رهایم نمیکنی؟

جز بیقراری و غم و انده و اعتصاب

جز فکر های منفی و تصمیم های بد

جز قرص های صورتی ضداضطراب

اصلآ تو بهترین بشری من بدم بدم

بگذارتا فرو بروم توی منجلاب

*******

سراب ردپای تو کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد

کجای قصه خوابیدی که من توگریه بیدارم؟

که هرشب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

توبادلتنگیای من توبااین جاده همدستی

تظاهرکن ازم دوری تظاهرمیکنم هستی

توآهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم

صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر می بینم

یه حسی از تو در من هست که میدونم تورو دارم

واسه برگشتنت هر شب درها رو باز میزارم

*******

تو این خونه هوایی نیست غروبایی که  غمگینم

نفسی اگه با من هست هوای تو توی سینم

خیالت بامنه هرشب نفس میسازم از یادت

دلی که خونه از غصت هنوزم خیلی میخوادت

کسی جاتو نهنوزم پای تو هستم

مثلدرهای این خونه چشامم روی هم بستم

تونیستی و لبای من فقط عکست رو میبوسه

تورو اونقدر بوسیدم که عکست داره میپوسه

هنوزم خاطرات تو نمیذاره که تنها شم

من حتی بعد مرگم هم میتونم عاشقت باشم

ههیچی مث چشمات منو ازمن نمیگیره

تو احساسی به من دادی که با دوری نمیمیره

تونیستی و لبای من فقط عکست رو میبوسه

تورو اونقدربوسیدم که عکست داره میپوسه

*****

 

نوشته شده در سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:,ساعت 1:47 توسط narges| |

بیا دوباره به چشمان هم نگاه کنیم

بیا دوباره در این باره اشتباه کنیم

من و تو تنها گناهمان عشق است

عجب گناه قشنگی بیا گناه کنیم

تمام دفترمان را غزل غزل با عشق

کنار نامه ی اعمالمان سیاه کنیم

من  و تو به زمین و زمانه مدیونیم

اگر لحظه ای از عمر عشق تباه کنیم

بیار سفره ی لبخند و بوسه ات را تا

بساط غزلی تازه رو به راه کنیم

برای رویش یک شعر عاشقانه ی محض

بیا دوباره به چشمان هم نگاه کنیم

******

من درد میکشم

تو اما چشمهایت را ببند

سخت است ببینم میبینی و بیخیالی

*******

خدایا

در انجماد نگاه های سرد این مردم

دلم برای جهنمت تنگ شده

****

عجیب دلتنگم

برای روزهایی که عجیب دلتنگم میشدی

******

خواستم چشمهایش را از پشت بگیرم

دیدم طاقت شنیدن اسم هایی که میگوید را ندارم

*******

چه سخته تو هق هق گریه هات نفس کم بیاری

اونوقت عشقت به کس دیگه ای به :نفسم...

*****

بالاتر از سیاهی هم رنگ هست

مثل رنگ این روزهای من

*******

مشکل از تو نبود

از من بود

با کسی حرف میزدم که سمعک هایش را پیش دیگری جاگذاشته بود

****

نوشته شده در سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:,ساعت 1:34 توسط narges| |

خدایا

به امیدخودت

نه بنده های بیخودت

*******

و.قتی میگویم دوستت دارم نگو تکراریست

شاید روزی دیگر نباشم تاتکرارش کنم

******

هرکس جای من بود میبرید

اما من هنوز میدوزم

چشم امید به راهت

*********

فراموش کردنت کار آسانیست

کافیست دراز بکشم

چشمهایم را ببندم

و نفس نکشم

******

دوستت دارم هایت را جای دیگری تمرین کن

من چرکنویس احساسات تو نیستم

*****

اینجا جاییست که پشت هر دوستت دارم هم نوشته شده :ساخت چین

*****

عشقم خیلی باگذشت بود

حتی از منم گذشت

*****

اگر زیستن را دوست داشتم

هرگزهنگام بدنیا آمدن نمیگریستم

********

خدایا

میشنوی؟

صدای هق هق گریه ام از گلویی می آید که تو از رگش به من نزدیکتری

******

به سلامتی کسی که تو خیالمونه

ولی بیخیالمونه

******

به سلامتی دختری که زیر بارون خیس میشه

ولی عشقشو با هیچ ماشینی عوض نمیکنه

****

به سلامتی دختربچه ی معلولی که گفت :

خوشحالم که هرکس منو میبینه میگه خداروشکر

*******

با کسی زندگی نکن که با اون میتونی زندگی کنی

با کسی زندگی کن که بدون اون نمیتونی زندگی کنی

*******

به سلامتی کسی که دوس داشتنو ما یادش دادیم

ولی امتحانشو جای دیگه پس داد

********

به سلامتی کسایی که تو خاطرمون ابدی ان

ولی تو خاطرشون عددی نیستیم

*******

به سلامتی دختر بچه ی سرطانیی که قبل از ورود به اتاق عمل به پرستار گفت:

مامان و بابام پول ندارن

نمیشه من قبل از عمل بمیرم؟

*****

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:,ساعت 10:39 توسط narges| |

گاهی باید بغضت رو بخوری و اشکتو تف کنی

که مبادا دل کسی بلرزه

حتی در تنهاترین تنهایی خودت هم حق اشک ریختن نداری

چون قرمزی چشمات دل میشکنه

آری....کوه بودن سنگ بودن نیست

********

آنشرلی هم نشدیم تا کسی بپرسد :

آنه  تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت؟

*******

باران باشد

تو باشی

و یک خیابان بی انتها

آن وقت به تمام دنیا میگویم خداحافظ!

****

اگه نیمه ی گم شدتو پیدا نکردی مهم نیست

درد واقعی از اونجایی شروع میشه که نیمه ی پیدا شدتو گم کنی

******

چه معادله ی نابرابری وقتی من برای دیدنت چشمهایم را میبندم و تو برای ندیدنم

*******

گاهی عکسی را میسوزانیم

و گاهی عکسی ما را میسوزاند

******

تو این دنیا به هیشکی وابسته نشو

حتی سایه تم تو تاریکی تنهات میذاره

چه برسه به آدما

********

من زانوهایم را به آغوش کشیدم

زمانیکه تو برای در آغوش کشیدن دیگری به زانو  درآمدی

 

*********

آخرین نخ سیگارم به حرف آمد:

مرا نسوزان

تنها میمانی

نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:,ساعت 1:10 توسط narges| |


Power By: LoxBlog.Com