رویا


narsis75

اینجا نارسیس 75 منم نرگسم خوش اومدیدحتتتتتتتما به آرشیو سر بزنید

با امیدی گرم و شادی بخش

با نگاهی مست و رویایی

دخترک افسانه ای میخواند

نیمه شب درکنج تنهایی :

بی گمان روزی ز راهی دور

میرسد شهزاده ای مغرور

میخورد بر سنگفرش کوچه های شهر

ضربه ی سم ستور بادپیمایش

میدرخشد شعله ی خورشید

برفراز تاج زیبایش

تاروپود جامه اش از زر

سینه اش پنهان به زیر رشته هایی از درو گوهر

میکشاند هر زمان همراه خود شویی

باد پرهای کلاهش را

یا برآن پیشانی روشن

حلققه ی موی سیاهش را

مردمان درگوش هم آهسته میگویند:

آه اوبااین غرورو شوکت ونیرو

درجهان یکتاست

بی گمان شهزاده ای والاست

دخترا سرمیکشند از پشت روزن ها

گونه هاشان آتشین از شرم این دیدار

سینه ها لرزان و پر غوغا

درتپش از شوق یک پندار

« شاید او خواهان من باشد»

لیک گویی دیده ی شهزاده ی زیبا

دیده ی مشتاق آنان را نمیبیند

وازاین گلزار عطرآگین

برگ سبزی هم نمیچیند

هکمچنان آرام و بی تشویش

میرود شادان به راه خویش

میخورد بر سنگفرش کوچه های شهر

ضربه ی سم ستور باد پیمایش

مقصد او....خانه ی دلدار زیبایش

ناگهان درخانه میپیچد صای در

سوی در گویی ز شادی میگشایم پر

اوست ...آری ...اوست

«آه ای شهزاده ی محبوب رویایی

نیمه شب ها خواب میدیدم که می آیی»

زیر لب چون کودکی آهسته میخندد

بانگاهی گرم و شوق آلود

برنگاهم راه میبندد

«ای دوچشمانت رهی روشن به سوی شهرزیبایی

ای نگاهت باده ای درجام مینایی

آه بشتاب ای لبت همرنگ خون لاله ی خوشرنگ صحرایی

ره بسی دور است

لیک در پایان این ره قصرپر نور است

می نهم پا در رکاب مرکبش خاموش

می خزم در سایه ی آن سینه و آغوش

میشوم مدهوش

باز هم آرام و بی تشویش

 میخورد بر سنگفرش کوچه های شهر

ضربه ی سم ستور بادپیمایش

میدرخشد شعله ی خورشید 

بر فراز تاج زیبایش

می کشم همراه او زین شهر غمگین رخت

مردمان بادیده ی حیران

زیرلب آهسته میگویند:«...دختر خوشبخت »

                      فروغ فرخزاد

*********

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:,ساعت 1:47 توسط narges| |


Power By: LoxBlog.Com